به نام خدا
بیابابا ببین چشم ترم را بپرس از عمه حال اصغرم را
دلم خواهد پدرجان باردیگر گذاری روی دامانت سرم را
تورفتی ازبرم بادخزان ریخت ز طوفان غمت برگ وبرم را
تورفتی از برم سنگر ملامت شکست از راه کین بالو پرم را
تورفتی وبه سیلی سرخ کردند رخ ازبرگ گل نازکترم را
زناقه من فتادم ای پدر جان طلب کردم بیاری مادرم را
در آن صحرا ز کینه کرد دشمن کبود از تازیانه پیکرم را
کلمات کلیدی :